ترجمه و متن اصلی در ادامه مطلب 

 

ترجمه↓
خیلی سریع
من برای این لحظه صبر کردم، تو چی؟
میترسی؟ یا هیجان زده ای؟
درواقع، اینکه بزارم بری بهم اسیب میزنه
هرباری که احساس کردم زمان کند میگذره، دعا کردم زود بگذره
ولی الان حس برعکسی دارم
ارزو میکنم این لحظه برای چند ثانیه متوقف شه
زمان، اینجا نمون، برای چند ثانیه برو
یک‌ دو سه، یه بار دیگه، برگشت به ۱۳ سالگی
الان ما به هنرمند هایی تبدیل شدیم که اون موقع میخواستیم باشیم
هنوز نمیتونم باورش کنم ولی خوشحالم
چون با رویام شانس زیادی داشتم، من راضی ام
ولی حتی قبل از اینکه رویام رو شروع کنم
برای این لحظه هیجان زده بودم
میخوام زمان رو برای یه لحظه متوقف کنم
ولی من حتی هنوز اماده هم نیستم
دهه بیستم از دور منتظرمه
چرا
روز ها به این سرعت میگذرن؟
اگر اینجا تا سه بشمرم
چی میشه اگه همه چیز مثل یه رویا ناپدید بشه
و من به شروع برگردم؟
برگشت برگشت برگشت برگشت برگشت برگشت
برگشت به گذشته
وقتی به عصبانی شدن عادت داشتم
هر روز
اگه این لحظه بگذره، اگر دور بشه چی؟
چی میشه اگه منِ همین الان رو هیچ وقت دوباره نبینم؟
من ققط میخوام برم
برگشت برگشت برگشت برگشت برگشت برگشت
برگشت به گذشته
الان جوری که من حرف میزنم بزرگتر شده
هنوز یکم بی تجربه، ولی جوری راه میرم انگار که اعتماد به نفس دارم
مثل یه دانش اموز مدرسه راهنمایی، رفتار مثل یه بزرگتر
هنوز کوچیکم، به هیچ چیزی عادت نکردم
عادت داشتم بزرگتر هارو فقط بعد از ساعت ۱۰ شب ببینم
الان این دیگه مهم نیست
ولی چیکار کنم؟ خانوادم هنوز هم من رو به عنوان یه بچه میبینن
به طرز عجیبی، منم هنوز بهش عادت دارم
توجه کن، برای اینکه دوباره عصبانی شی چند سالته؟
به زودی، قراره من دیگه خردسال نباشم
کافیه
طبیعیه، ادامه بده
راحت نبودن رو‌ تموم کن، همه همینجوری گذشتن
همیشه میخواستم بیست سالم بشه
منم مثل بقیه دارم میگذرونم
ولی چرا من تنها کسیم که عصبی عه؟
یا شاید کسای نزدیک مثل مامانم، بابا و برادر
شاید همه اونها هم از این گذشتن
چرا
روز ها به این سرعت میگذرن؟
اگر اینجا تا سه بشمرم
چی میشه اگه همه چیز مثل یه رویا ناپدید بشه
و من به شروع برگردم؟
برگشت برگشت برگشت برگشت برگشت برگشت
برگشت به گذشته
وقتی به عصبانی شدن عادت داشتم
هر روز
اگه این لحظه بگذره، اگر دور بشه چی؟
چی میشه اگه منِ همین الان رو هیچ وقت دوباره نبینم؟
من ققط میخوام برم
برگشت برگشت برگشت برگشت برگشت برگشت
برگشت به گذشته
این جای بد
الان خونه ی منه
سئول قبلا حس بزرگی داشت
الان حس خیلی کوچیکی داره
من با یه رویا اینجا فرود اومدم
الان به بیرون پنجره نگاه میکنم، برای بلند شدن اماده میشم
من با یه رویا اینجا فرود اومدم
الان به بیرون پنجره نگاه میکنم، برای بلند شدن اماده میشم
این خیلی بد بود
قبلا حس بزرگی داشت
این خیلی بد بود
قبلا حس بزرگی داشت

متن اصلی↓
너무 빠르다
이 순간을 기다렸는데 너는 어떠냐
조금 겁나? 아님 신나?
나는 사실 너를 보내려니 아프다
하루가 느리게 갈 때마다 빨리 가라 기도했지만
지금 내 심정은 모두 반대야
지금 이 순간이 잠시 멈췄으면 좋겠어
시간아 이제 여기 있지 말고 딴 데 가
하나 둘 셋 다시금 back to the 열셋
그때 되고 싶던 가수가 이제는 됐네
아직도 믿기지 않지만 난 행복해
내 꿈에 많은 운이 함께 했기에 만족해
근데 내가 꿈을 꾸기 전부터
기대했던 이 순간
일시 정지하고 싶어 준비도
아직 되지 않았는데
저기 멀리 나를 기다리고 있는 20대가 나를 기다려
왜 이렇게
너무나 빠르게 느껴지는 걸까 이 하루가
딱 여기서 셋 세고 나면
모든 게 꿈처럼 다 사라지고
나만 다시 그때로
Back, back, back, back, back, back
좀 더 전으로
내가 매일 떼, 떼, 떼, 떼, 떼
떼쓰던 그때로
지금이 지나가면 멀어질까 봐
지금의 나를 다신 못 볼까 봐
I just wanna go
Back, back, back, back, back, back
다시 그때로
이제 말투는 더욱 어른스럽게
좀 서툴지만 당당한 척 걸었네
어른인 척하고 다니는 중학생
처럼 아직 미숙하고 모든 게 안 익숙해
내게 친숙했던 10시 이후
청소년 출입금지 표지판은 이제 나와 관계없네
근데 어째 아빠 엄만 아직도 날 아이로 보는데
이상하게 나도 아직 이게 익숙해
Pay attention 나이가 몇인데 또 떼써
곧 있음 나는 청소년이란 명찰을 뗄 거
이쯤 하면 됐어
자연스러워 계속
불편해하지마 그래 모두 똑같이 다 그랬어
매번 되고 싶던 나이 스물
남들과 같은 과정을 겪은 건데
나만 이리 불안할까
아님 다른 사람 가까운 우리 엄마 아빠 형도
똑같은 맘으로 이날을 보냈을까
왜 이렇게
너무나 빠르게 느껴지는 걸까 이 하루가
딱 여기서 셋 세고 나면
모든 게 꿈처럼 다 사라지고
나만 다시 그때로
Back, back, back, back, back, back
좀 더 전으로
내가 매일 떼, 떼, 떼, 떼, 떼
떼쓰던 그때로
지금이 지나가면 멀어질까 봐
지금의 나를 다신 못 볼까 봐
I just wanna go
Back, back, back, back, back, back
다시 그때로
그토록 어색했던 곳이
이젠 나의 집이 되고
그토록 너무 컸던 서울이
이젠 내게 작게 보여
내가 그때 꿈을 꾸며 이륙했는데
이제는 창밖을 보며 착륙 준비를 해
내가 그때 꿈을 꾸며 이륙했는데
이제는 창밖을 보며 착륙 준비를 해
그토록 어색했던
그토록 너무 컸던
그토록 어색했던
그토록 너무 컸던

•این اهنگ رو هان برای موقعی نوشته که تازه ۱۹ سالگیش داشت تموم میشد (مثلا هم نمیدونستین😂😭)